جدول جو
جدول جو

معنی تشت لاک - جستجوی لغت در جدول جو

تشت لاک
تشت+لاک: ظرفی چوبین که به هنگام جشن ها به عنوان ساز کوبه ای
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خِ)
دهی است از دهستان اشکنان بخش گاوبندی شهرستان لار واقع در پنجاه و چهار هزارگزی خاور گاوبندی. این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای گرمسیری. آب آن از چاه و باران و محصول آن غلات و خرما و تنباکو و شغل اهالی زراعت و راه فرعی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
ده کوچکی از دهستان بهمئی گرمسیر در بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان است که در سی وشش هزارگزی لک لک، مرکز دهستان، واقع است و 16 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
بمعنی خانی که بر آن طعام و نان نهند. (انجمن آرا) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
یکی از دهستان های بخش زرند شهرستان کرمان. این دهستان کوهستانی است و هوای آن سردسیر، آب آن از چشمه و قنات تأمین میشود. دهستان دشت خاک از 25 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 920 تن است. مرکز دهستان قریۀ دشت خاک است. محصولات عمده آن غلات و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده مرکز دهستان دشت خاک بخش زرند شهرستان کرمان. سکنۀ آن 400 تن. آب آن از چشمه و قنات. محصول آنجا غلات و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تشت دار
تصویر تشت دار
شخصی که تشت و آفتابه را نگاهدارد و پاکیزه سازد آفتابه چی
فرهنگ لغت هوشیار
لاوک بزرگ، ظرف بزرگ
فرهنگ گویش مازندرانی
معجونی از پنیر، ماست، شیر و دوغ گاوی
فرهنگ گویش مازندرانی
تشت مسی بزرگ
فرهنگ گویش مازندرانی
برخاستن بخار از زمین، جوش و خروش، شدت خشم و غضب، تب و تاب
فرهنگ گویش مازندرانی
تشت یا لگنی چوبی جهت حمل و نقل نشای برنج
فرهنگ گویش مازندرانی
ظرف چوبین مخصوص حمل خزانه ی برنج برای نشا
فرهنگ گویش مازندرانی
خرده و تکه ی چوب که از بریدن چوب درختان در نجاری پدید آید
فرهنگ گویش مازندرانی
صدای شکستن، صدایی نظیر شکستن یک باره و متوالی ظروف شیشه
فرهنگ گویش مازندرانی